موقوفات ديني و شهر شرق اسلامي
موقوفات ديني و شهر شرق اسلامي
مقاله حاضر بخش پنجم از مقاله «شهر شرق اسلامي؛ مدل و واقعيت» (1) نوشته آقاي پروفسور دکتر اکارت اهلرز، استاد و رئيس مؤسسههاي جغرافيايي و معاون دانشگاه بن آلمان و دبيرکل اتحاديه بينالمللي جغرافيدانان جهان است. ايشان در اين مقاله، به مرور طرحها يا مدلهايي که جغرافيدانان غربي از شهرهاي سرزمينهاي اسلامي ارائه کردهاند، پرداخته و سعي در نقد و تکميل دستاوردهاي آنها و بخصوص افزودن دو خصيصه اصلي اين شهرها، يعني رابطه شهر و ده و وقف و آثار اين دو در توسعه شهرها مينمايد و در نهايت به ارائه طرح جديدي از وضعيت کنوني اين شهرها ميپردازد.
نگارندگان و مترجمين، هر جا که روشنتر شدن متن و بيان مضامين مقاله اقتضا ميکرد، در عين وفاداري کامل به متن مقاله و نظريات مؤلف، نکات لازم را شرح و بسط داده و يا از مقالات آقاي اهلرز در اين زمينه و ساير مستندات ايشان از منابع ديگر در همين مقوله نکاتي را بر آن افزودهاند. علاوه بر اين، نکات ارزنده ديگري نيز از سخنرانيهاي ايشان درباره رابطه شهـر و ده و شهرهاي اسلامي (ايـراد شـده در روزهـاي هفتـم و هشتـم مهرماه 1370 در گروه جغرافياي دانشگـاه شهيد بهشتي) در ترجمه مقاله گنجانيده شده است.
برخلاف اسلامشناسان و مورخين، که همواره بر نقش دين و مجموعه غني اسناد و مدارک بهعنوان منبع پژوهش فرهنگ شهري آفريده اسلام تأکيد ورزيدهاند و از آن استفاده ميبرند، جغرافيدانان تاکنون از چنين مباني و سرچشمههايي به ندرت استفاده کردهاند و يا اصولاً هيچگونه سودي نبردهاند. در حاليکه پيوسته آشکارتر ميشود که موقوفات (وقف يا حبس) از نظر تاريخي بسيار پراهميتاند و حتي در حال حاضر در برخي جاها از اهميت سرشاري برخوردارند. نهاد وقف يا موقوفات براي جغرافياي اجتماعي، فرهنگي و جغرافياي اقتصادي شرق اسلامي و بهويژه شهرهاي آن از سه جنبه يا لحاظ داراي اهميت است:
بحث درباره اين جهات و آثار آنها از جنبههاي گوناگون در چهارچوب تنگ مقاله حاضر ناگزير بايد بسيار کوتاه باشد و تنها به پرسش درباره جنبههاي هويتآفريني آنها بپردازد.
با اينکه سابقه وقف به روزگار پيامبر اسلام ميرسد،(2)جريان شهرآفريني و شکلدهندگي شهري آن در مقياس وسيع به دوران عثماني و صفوي بر ميگردد. در ميان آثار برجسته اسلامشناسان و تاريخشناسان ميتوان به مطالعات دانشمنداني چون گابه و ويرت درباره حلب (3) و اصفهان (4) اينالچيک راجع به امپراطوري عثماني و استانبول (5) و مانتران در خصوص استانبول (6) و يا بررسيهاي رايموند در باب قاهره و حلب (7) اشاره کرد. اين آثار خصلت شهرآفريني موقوفات را بهطور قانعکنندهاي نشان ميدهند. از ميان جغرافيدانان علاوه بر ويرت، گروه ديگري نيز دست به کاوشهاي فراواني زدهاند که اهميت شهرسازي، اجتماعي و اقتصادي اين نهاد اسلامي را به قدر کافي در حال حاضر روشن و اثبات ميکند، از جمله ميتوان پژوهشهاي اشتوبر درباره شمال مراکش (8) و بناين در مورد ايران مرکزي ـ يزد (9)ـ، خاطر در خصوص کرانه باختري و بيتالمقدس (10) و مؤمني راجع به ملاير (11) و اهلرز ـ مؤمني راجع به تفت (12) را نام برد.
رشد و بالندگي شهرها در قلمرو عثماني و صفوي از قرن شانزدهم تا قرن هجدهم ميلادي بدون توجه به نهاد وقف تقريبا تصورناپذير است. با وجود مثالهاي فراوان درباره نقش و آثار وقف در توسعه شهري تنها با اشارهاي به تأثير وقف در استانبول اکتفا ميکنيم. استانبول سده پانزدهم و شانزدهم، سيزده ناحيه داشت، که هر يک شامل چندين محله و مجموعا 219 محله بود و مساجد هر يک از محلات را عوايد موقوفات متنوع بزرگ و کوچک پشتيباني و اداره ميکرد.
در ادامه چکيده وقفنامه يکي از صدراعظمهاي عثماني را به نقل از اينالچيک ـ مورخ ترک ـ ميآوريم. از اين سند ميتوان به چگونگي ساختمان و مديريت و موقوفات چنين ناحيهاي در استانبول پيبرد.
ناحيه داوود پاشا:... خواجه داوود پاشا (صدراعظم عثماني از سال 1482 تا 1497 ميلادي / 887 تا 903ه.ق) يک مسجد، يک مسافرخانه، يک مدرسه، يک دبستان و يک چهارباغ با چشمه و فواره، و يک بازار (= چارشي) بزرگ با 108 دکان و 11 حجره پيرامون مسجد، در منطقهاي که اکنون به نام او در ساحل مرمره ناميده ميشود، بنا کرد و در آنجا يک قصر، يک حمام، يک بوزاخانه، (13) 11 دکان و يک اسکله... ساخت و نيز 6 حمام در استانبول و جاهاي ديگر يک دبستان در منستير، (14) تعدادي دکان در اوزکوپ و بورسا، (15) عمارت کرد و عوايد 12 پارچه آبادي و درآمد سالانهاي برابر 886/ 378 آقچه (16) (حدود 7500 دوکات)... (17) فراهم آورد.
اين سند و وقفنامههاي ديگر گواه بر آن است که بسياري از اين محلات از محل درآمد موقوفات روستاها ساخته شدهاند و مساجد آنها نيز از محل عايدات رقبات موقوفه شهري و روستايي ساخته و اداره ميشوند. در زمينه رابطه
شهر و روستا، استفاده از بهره مالکانه و اجاره در چهارچوب نظام سرمايهداري بهرهبري از روستا بود. اين قبيل تأسيسات شهري شايان توجه است. تأثير موقوفات بر استانبول چشمگير و مهمّ است. حلب، اصفهان و ساير مراکز بازرگاني نيز در دوران عثماني و صفوي از بابت کثرت و اهميت موقوفات به همينترتيب داراي اهميت بسيارند، لکن شهرهاي کوچکتر نيز از نظر استفاده عظيم از وقف دست کمي از آنها ندارند. بنياد شهر دولتآباد ملاير در دوران فتحعليشاه قاجار و فرزند او شيخ علي ميرزا شيخالملوک براساس نهاد وقف بوده و وجود مسجد جامع، مدرسه، حمام و بازار با 116 باب دکان و يک باب کاروانسرا بر اساس سنگ وقف مورخ 1236 و وقفنامه 1327ه.ق. نمونهاي از حضور نهاد وقف در تأسيس شهرهاي کوچک به شمار ميرود.
«وقف مؤبّد و حبس مخلّد فرمود ـ اطالاللّه عمره و خلّداللّه دولته ـ کل ششدانگ دکاکين، بازار و کاروانسرا و حمام دارالشجاعه دولتآباد به انضمام سهدانگ از خيرآباد که به مصرف مسجد و مدرسه برسانند. تحريرا في سنه 1236.»
از وقفنامه شيخ عليميرزا ملقب به شيخالملوک علاوه بر اصل آن، که نزد متولي محفوظ است، حداقل دو سواد، که يکي از آنها بهوسيله اداره معارف و اوقاف و صنايع مستظرفه ملاير در تاريخ 20 آذرماه 1304ش با اصل مطابقت داده شده است، در سازمان اوقاف و امور خيريه تهران وجود دارد که با ساير رونوشتها جز در چند لغت معمولي اختلافي ندارد. متن وقفنامه شيخالملوکي از روي همين «سواد وقفنامه مرحوم مغفور شيخالملوک جنت مکان است، که بيست و دو نفر از آقايان عظام و علما و سادات طباطبائي طهران و همدان و بروجرد و ملاير رحمهماللّه عليهم مزين و مختوم فرمودهاند. 22 جماديالاولي 1344 و آذرماه جلالي 1304»
مهر و تأييد بسياري از علماي عصر از جمله براساس سواد ديگري از وقفنامه، آقا عبدالحسين و آقا محمدعلي کرمانشهاني، آقا ميرزاابوالقاسم امام جمعه تهران و آقايان طباطبائي بروجرد نيز در وقفنامه ملاحظه ميشود.
در مورد تأثير جنبههاي کنوني وقف در شهرنشيني سرزمينهاي اسلامي مشخصا تاکنون در نوشتارها مطلبي ذکر نشده، اين از آنرو نيست که پديده وقف ناچيز و پراکندگي موقوفات در شهرها و تأسيسات شهري اندک است، بلکه بيشتر بدان سبب است که تا به حال به آن توجّه کمي شده و پژوهشهاي اندکي در آن باب انجام گرفته است.
علاوه براينکه وقف از نظر عامل کالبدي در ساختمانسازي مناطق مسکوني، بخشهاي بازرگاني و تأسيسات مذهبي شهرهاي شرق اسلامي اهميت برجستهاي دارد، از لحاظ اجتماعي ـ اقتصادي در حال حاضر نيز کارکردهاي فراوان مهمي را در زندگي روزانه و رويدادهاي مذهبي بسياري از شهرهاي جهان اسلام ايفا ميکند، به طوريکه به شهرها نوعي برجستگي ديني و فرهنگي ـ تاريخي ميبخشد. چهار کارکرد اصلي زير از نظر اهميت اجتماعي ـ اقتصادي نهاد وقف در شهرها بيش از همه درخور توجه است. پژوهشهاي ياد شده شواهد مثبتي را در اين زمينهها ارائه کردهاند. البته نقش اين کارکردها در شهرهاي متوسط و کوچک به مراتب بيش از شهرهاي بزرگ است:
1ـ تهيّه و تدارک قسمت اعظم وظايف و وقايع و مراسم ديني هميشگي و ديرنده جامعه در شهرها از جمله سازماندهي و تقبل و تأمين تمام يا قسمتي از هزينههاي جاري و تعميرات و مرمت مساجد، حوزههاي علميه و حسينيهها و برگزاري مراسم عزاداري و اعياد و جشنهاي مذهبي و ساير مناسبتها و رويدادهاي ديني در ايام تعطيلات مذهبي از محل تخصيص عوايد موقوفات. (18).
2ـ کمکهاي گوناگون به فقرا و بينوايان و دانشآموزان و مدارس شهري، و اداره و نگهداري برخي از بيمارستانها، حمامها و آبانبارها و انجامدادن ساير امورخيريه و عامالمنفعه از محل عايدات موقوفات.
3ـ تأمين مساکن ارزان قيمت براي مردم نادار و واگذاري زمينهاي وقفي به اجاره طويلالمدت به مردم و اجارهدادن مغازهها و کارگاهها با اجاره ارزان و در برخي از کشورها، دريافت سرقفلي کمتر از مغازهها و کارگاهها براي مقاصد داد و ستد و پيشهوري، بخصوص در بازار. شايد بهواسطه همين ناچيزبودن اجارهبهاي مستغلات بازار است که بخشي از بازار هنوز توان رقابت با بخشها و مراکز بازرگاني و پيشهوري نوين شهري بيرون از بازار را دارد. (19)
در اينباره هنوز مطالعات تطبيقي بين مغازههاي خردهفروشي و کارگاههاي وقفي بازار و غيروقفي خارج از بازار انجام نشده است.
4ـ کارآفريني: جمع کثيري شاغل بهطور مستقيم در املاک، اماکن متبرکه، تأسيسات، مستغلات بازرگاني و صنعتي و سازمانهاي اوقاف شهرها و کشورهاي اسلامي به کار اشتغال دارند. از اين لحاظ آستانقدس رضوي در صدر کارفرماهاي اوقافي کشورهاي اسلامي است (20) در کشورهاي اسلامي و حتي در فلسطين و بيتالمقدس نهتنها اداره موقوفات به دست متولّيها با کارکنان زيادي صورت ميگيرد، بلکه سازمانهاي دولتي نيز براي اداره امور موقوفات تأسيس شده است. از باب مثال در مراکش تنها در سازمان مرکزي اوقاف و شهر مراکش چند صد نفر در استخداماند، (21) در بيتالمقدس، مسجدالاقصي به تنهايي داراي سازمان اداري با 157 نفر کارمند ميباشد و در کرانه غربي مجموع کارمندان سازمان اوقاف 568 نفر است (22)
موقوفات ديني بنابر ماهيت وقف، ابدي و دائمي و غيرقابل فروش و انتقالاند (تحبيسالاصل) و منافع آنها در راه مقاصد خير و براي کارکردها و مصالح جامعه مسلمين (تسبيلالمنفعه) معين شدهاند (23) هرگاه پارهاي از موقوفات در طول تاريخ بنا به دلايلي بهدست فراموشي سپرده شده و به تصرف خصوصي و يا تحت مالکيت عمومي درآمدهاند، باز هم موقوفات ديگري جايگزين آنها شده و مقاصد آنها را براي قرنها برآورده ساخته و ادامه دادهاند. در چنين مواردي موقوفات يا رقبات موقوفه بخصوص املاک غيرمنقول چون مساجد، حوزههاي علميه، حمامهاي عمومي و بازارها، که کم و بيش داراي ساختار پايدار و ديرپايي هستند، ظاهرا در موارد زيادي به صورت موانع کالبدي در مقابل هرگونه نوگرايي يا دگرگونيهاي شهري قرار ميگيرند. درست به همينسبب موقوفات هنگامي ابعاد سياسي جهاني به خود ميگيرند که روزگاري در گذشته در چهارچوب سياسي ـ ديني ديگر، تحت حکومتهاي اسلامي وقف، وقف مؤبّد شدهاند، ولي اکنون با تغيير وضعيت سياسي و سلطه حکومتهاي غيراسلامي بر آنها در قرن حاضر در مقابل نظام سلطه و نظام اجتماعي موجود چونان جسمي خارجي يا بيگانه عمل ميکنند؛ به عنوان مثال ميتوان از اموال غيرمنقول و مستغلات وقفي وسيع اسلامي ادارات اوقاف در بيتالمقدس (24) و در مناطق تحت اشغال اسرائيل در کرانه باختري نام برد و يا به ساختارهاي وقفي پايدار در دهلي و ساير شهرهاي شمالغربي هندوستان اشاره کرد که در گذشته در دوران فرمانروايي مسلمانان احداث شدهاند، لکن امروزه زيرنظر دولتهاي غيراسلامي اداره ميشوند (25) دولت اسرائيل ميخواهد بيتالمقدس را به عنوان پايتخت گسترش دهد و همين موقوفات را از موانع توسعه بهشمار ميآورد. امّا دولت اسرائيل بهخاطر حرمت موقوفات نزد مسلمين قادر به دستيازي بدانها نيست و گويا بنا به ملاحظات سياسي مايل به اين کار هم نباشد. تأسيس وزارتخانهها و سازمانهاي اوقاف و امورخيريه در کشورهاي اسلامي نشاندهنده اهميت سياسي نهاد وقف در حال حاضر است. اشتوبر اين امر را در مراکش بررسي کرده و از مناطق مسکوني جديدي که به دست وزارت «حبوس (اوقاف) و امور اسلامي» بر پايه وقف و خيرات بنا شده است، نام ميبرد (26).
آنچه در اينجا چکيدهوار درباره آثار نهادهاي ديني بر پيکر اقتصاد جامعه شهر در شرق اسلامي طرح شد، بيشک جنبهاي از فرديت شهرنشيني حوزه فرهنگي خاص اسلامي ـ شرقي است، که تاکنون تنها به برخي از جهات آثار آن پرداختهاند. شايد اينالچيک ـ که پيشتر از او نقلقول کردهايم، حق دارد وقتي در سال 1990م مينويسد: «مردمشناسان و جغرافيدانان فقط وقتي پي به حقيقت خواهند برد، که پژوهشهاي ميداني لازم در آرشيوها درباره شهرهاي اسلامي انجام شده باش». (27)
پی نوشت:
1- Ehlers, E. Die Stadt des
Islamischen Orients - Modell
und Wirklichkeit, in Geographische Rundschau 45,
H. 1, 1993, S. 32-39
.
2- Bussons De Janssens, G.: 1951/1953; Heffening, W.: 1934
.
3- Gaube, H. & Wirth, E.: 1984.
4- Gaube, H. & Wirth, E.: 1978.
5- Inalcik, H.: 1973, 1978, 1990.
6- Mantaan, R.: 1962.
7- Raymond, A.: 1979.
8- Stoeber, G.: 1985, 1986.
9- bonine, M.E.: 1987.
10- khater, J.: 1987.
11- MOMENI, M.: 1976.
12- Ehlers, E. & Momeni, M.:1989.
13- بوزاخانه: مغازههايي که در آن نوعي نوشيدني غليظ مخمر خردهنان عرضه ميشود. (ترجمين).
14- Monaster.
15- Ueskuep, Bursa.
16- آقچه: واژه مغولي به معني زر يا سيم مسکوک و توسعاهر مسکوکي (دهخدا ج1 ص141) (مترجمين).
17- دوکات: يک سکه طلاي ونيزي
ـ از لحاظ اهميت تکويني و مکاني
ـ از لحاظ اهميت اجتماعي ـ اقتصادي
ـ و از لحاظ اهميت سياسي.
18- Ehlers, E. & Momeni, M.: 1989.
19- Johnsen, B.: 1981/2, pp.139-161;..Bonine, M.E.: 1987.
20- Bonine, M.e.: 1987
تعداد کارمندان و کارگران آستان قدس که ماهيانه 65 ميليون ريال حقوق ميگيرند 1732 تن است. (ر.ک به سليميفر، مصطفي 1370، ص106) (مترجمين).
21- Stoeber, G.: 1986. pp.
101-125.
22- Khater, J.: 1987, p. 217.
23- وقف عبارت است از متوقف ساختن مالکيت خصوصي و شخصي و عمومي کردن منافع آن در راه خدا و مردم و آن به اعتبار کساني که ملک يا مال آنها وقف ميشود و به دو نوع تقسيم ميشود، وقف عام و وقف خاص (خميني، روحاللّه (امام) 1359، ص128) (مترجمين).
24- Khater, j.: 1987, p. 219.
25- Kraft, T.: Malik, S.J.:
1990.
26- Inalcik, H.: 1990, p.21.
27- Abu- Lughod. J.: 1987.
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}